گهگاهی که از سر عادت بسیار بد و دوست نداشتنی اسکرول کردن و چرخیدن در اکسپلور در صفحه موبایل غرق میشوم با ویدیوهای هیجانی و جذابی برخورد میکنم که از رابطه عاطفی سخن میگوید.
همه چیز عاشقانه است.موسیقی زیبایی در پس زمینه در حال پخش است.
هر دو نفر در حال لبخندزدن هستند و گاهی از سر شوق اشک میریزند.
امکان ندارد وارد بخش کامنت ها شویم و مردم حسرت و آه و ناله نکرده باشند.
آری…
این است بخش بزرگی از فضای مجازی ما که در پی آن است که روابط را صفری و صدی نشان دهد.
یا رابطهای بینظیر و بینقص است که نمیتوان ثانیهای از آن دل بکنیم یا بسیار آزاردهنده و اذیت کننده است که باید سریع از آن خارج شویم.
اما حقیقت چیست؟
حقیقت روابط عاطفی چیزی است میان این دو سر طیف.
نه سیاه سیاه سیاه و نه سفید سفید سفید.
یک خاکستری که گاهی به سیاهی تمایل دارد گاهی به سفیدی.
سوال بعدی اینکه چرا کسی این مدل را در اینستاگرام توضیح نمیدهد؟
جوابش ساده است،در اینستاگرام برای دیده شدن باید کار عجیبی رخ دهد،باید به صورت سیاه یا سفید چیزی شرح داده شود و محتوای غیر از آن را نمیتوان مستعد وایرال شدن نامید.
خلاصه که دنیای عجیبی دارد این فضای مجازی،مخصوصا اینستاگرام.
توصیهای که به خودم و شما دارم این است که بیایم قبل از اینکه حسرت رابطه عاطفی دیگران را بخوریم،یک ثانیه به این پرسش فکر کنیم:
آیا تمام رابطه عاطفی آن دونفر خلاصه میشود در یک ویدیوی کوتاه؟
اگر بخواهیم منطقی پاسخ بگوییم،جواب حتما منفی خواهد بود،چرا که روابط بخاطر اصطحکاک بالای افراد با یکدیگر حتما مستعد اختلاف و مشکل و سوتفاهم هستند،به قول آرون بک:
رابطه زوجین بیشتر از هر رابطه دیگری مستعد درگیری و سوتفاهم است،زیرا بیشترین نزدیکی و اصطکاک فیزیکی را دارد.وقوع این تعارضات در روابط اجتناب ناپذیر است و تا زمانی که زوجین نتوانند با آن روبهرو شوند،نمیتوانند اختلاف ها را از بین ببرند.
پس درست تر این است که رابطه عاطفی خودمان را با معیارهای درست بسنجیم نه با معیارهایی که فضای مجازی(علی الخصوص اینستاگرام)برای ما تعیین میکند.
بگذریم،یه کم از خودم بگویم؛
این روزها بقدری فکرم مشغول است که خدا میداند،درگیر یک جابجایی عظیم هستم و از طرفی با این جابجایی باید شغلم،زندگیم و تمام ابعاد شخصی و اجتماعی خودم را آماده مواجهه با یک تغییر بزرگ کنم.
شاید که نه حتما کمی که آرام بگیرم از این تغییر خواهم گفت.
این روزها از اینستاگرام دورم و اصلا حس بدی ندارم،حس عذاب وجدانی که با خودم بگویم:
وای کسب و کارم از دست رفت و بیچاره شدم…
با اینکه بیش از هشتادهزار دوست فقط و فقط از طریق تولید محتوا پیداکردم،اما دغدغه اصلی من ابدا تولید محتوا در پلتفرمی مثل اینستاگرام نبوده و نیست.
بلکه دقیقا به یاد دارم از سال 1398 علاقه ای به سایت داشتن پیداکردم که هرگز در من خاموش نشد.
میخواهم با وجود تمام دغدغه هایم این راه را ادامه دهم.با یک تفاوت که این بار کسی نمیداند که من مینویسم،هیچ کس…
دوست دارم در خاموشی و خلوت نوشتن را شروع کنم و خوشحالم که امروز در بیست و یکم تیرماه 1403 اولین نوشتهام را هوا کردم.
سایت برای من مثل یک دنیای مطلوب شخصی قلمداد میشود که کاملا صاحب آن هستم و مالکیت آن را دارم،همین امر مرا مشتاقتر میسازد برای نوشتن.
من مینویسم،پس هستم…
6 پاسخ