احترام واژهای بسیار دوست داشتنی و پرمغز است.
در زندگی من داستان احترام بسیار مهم تر و پرمفهوم تر است.
همیشه سعی من بر این بوده است که با همه انسانها فارغ از جنسیت و رابطه و هر عنوان دیگری نهایت حرمت را داشته باشم.
اینکه ریشه داستان کجاست و چرا میخواهم به همه عزت و ارجمندی بگذارم،الان جای بحث نیست.
در حال حاضر قصد دارم به یک سوال پاسخ دهم:
احترام همیشه خوب است؟
تا چندی پیش باور داشتم،بله گرامی داشتن افراد همیشه و همه جا خوب است و باید انجامش دهیم.
اما کمی که گذشت و ارتباطاتم بیشتر شد و انسان های متفاوتی را دیدم و با آنها معاشرت کردم،این باورم در ذهنم سست شد.
هستند افرادی که هنوز فکر میکنند اگر حرمت ایشان را داری و محترمانه و مودبانه رفتار میکنی،نشانه ضعف توست.
عجیب است اما کاملا واقعی است.
از همین جهت هرچه بیشتر احترام کنی،ایشان متوهم تر خواهند شد.
و این روند ممکن است تا ابد ادامه داشته باشد.
به همین جهت از جایی به بعد متوجه شدم که هر انسانی ظرفیت پذیرش احترام را ندارد.
ما در مقوله احترام دو مسئله داریم:
ظرفیت تکریم کردن|ظرفیت تکریم دیدن
- فردی این ظرفیت را دارد و میتواند به دیگران احترام کند که این رفتار را یادگرفته باشد.
- کسی میتواند دیگران را محترم و ارزشمند بداند که خودش در مرتبه اول احترام دیده باشد.
- در بین اعضای خانواده،دوستان،همکاران و آشنایان حال و هوای احترام را تجربه کرده باشد.
- آن دوستی میتواند پذیرش احترام داشته باشد که از احترام دیدن،تعجب نکند.
به همین علت به این نتیجه رسیدم که:
بهتر است در ارتباطات اولیه با افراد کاملا با آنها محترمانه رفتار کنیم و ایشان را ارزشمند بدانیم اما اینکه در دفعات بعدی نیز همانگونه رفتار کنیم بستگی به رفتار آنها دارد.
اینکه من احترام بگذارم،مودبانه صحبت کنم،ارزش قائل باشم اما طرف مقابل عین خیالش نباشد و هر طور رفتار کند،آیا من باید به این مدل برخوردم ادامه دهم؟
در جواب به این سوال دو دیدگاه مطرح میشود.
دیدگاه اول:چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست
این نگاه شاید زیبا و جالب باشد اما حس میکنم کمی داستانی و شاعرانه است.
یعنی اگر فردی هر مدل با شما رفتار کرد،شما کاری نکنید و مهربان باشید.
رسیدن به این جایگاه نیازمند قلبی خیلی بزرگ و بخشنده است.
متسفانه من فعلا از این قلب بزرگ و بخشنده محرومم.
شاید روزی به این جایگاه رسیدم.
دیدگاه دوم:دیدگاه من
اما نگاه فعلی من به این داستان چیست؟
من باور دارم باید در رفتارهای ابتدایی کاملا به طرف مقابل ارزش و احترام ببخشیم.
اما اینکه این مدل رفتار را ادامه دهیم یا نه،بستگی به واکنش های طرف مقابل دارد.
من نمیتوانم بارها احترام بگذارم و بی محلی ببینم.
بنده توانایی این را ندارم که ده بار ارزش قائل شوم و یکبار ارزش نبینم.
حداقل الان که در سن بیست و پنج سالگی هستم و درحال گذشتن از مهرماه سال 1403 این توانایی را ندارم.
شاید روزی توانستم به این توانایی دست پیدا کنم.
اما اما
امان از آن روزی که در یک رابطه و ارتباط این عزت و ارزشمندی متقابل رعایت شود.
آن روز مسلما من تمام انرژی خود را صرف میکنم که فرد مقابل رضایت کامل داشته باشد.
برای من احترام و اعزاز از هر چیزی مهم تر است.
چرا که باور دارم وقتی ارزش و جایگاه باشد،همه چیز در کنارش هست.