اگر بخواهم جمله ای درخشان دباره ازدواج بگویم،این جمله را انتخاب میکنم:
به من بگو رفیقِ سفرت کیست تا بگویم سفرت چگونه خواهد بود.
این جمله کوتاه از ژرژ ساند بسی عمیق و خردمندانه است.
ما وقتی ازدواج میکنیم یا رابطهای را آغاز میکنیم،دقیقا سفری را شروع میکنیم.
سفری که مسلما پر از فراز و نشیب است و نمیتوان انتظار داشت همیشه حالمان در آن خوب باشد.
سفر به ناچار دیدن تازگی هاست.
تجربه های تازه و اتفاقات جدید.
از همین رو ما ممکن است هر رخدادی را در این سفر تجربه کنیم.
مهمترین جنبه هر سفری همسفر ماست.
وقتی همسفر اهل شوخی و گذشت و احترام و حمایت و رفاقت باشد،سفر حتما به دلمان میچسبد.
اما برعکس اگر همسفری حسود و بی ادب و کم حوصله و غرغرو داشته باشیم،سفر به کاممان تلخ خواهد شد.
یکی از بهترین سوالاتی که میشود از افراد پرسید این است:
اگر بخواهی سفری طولانی را آغاز کنی،چه کسی را همراه خودت میکنی؟
در اینجا پاسخ این سوال بسیار مهم است.
وقتی ما قبول کنیم سفری را با کسی آغاز کنیم،به احتمال خیلی زیاد ازدواج هم با این فرد جذاب خواهد بود.
اما در اینجا باید نکتهای را نیز اضافه کنم که نگاهی کامل تر داشته باشیم.
داستان ازدواج صرفا انتخاب یک نفر نیست.
بلکه در ازدواج ما باید علاوه بر دیدن طرف رابطه،خانواده،دوستان،همکاران و کلی مقوله دیگر را نیز مدنظر داشته باشیم.
از همین رو گاهی این مثال های ملموس میتواند نگرش ما را به ازدواج روشن تر بکند.
باید باور داشته باشیم که ازدواج صرفا خوشی و خنده و عشق و لذت نیست.
ازدواج مخلوطی از شادی و غم،خنده و گریه،سختی و آسانی است.
به نظرم یکی از بدترین و مسموم ترین تفکرات این است که:
ازدواج یعنی عشق و حال تمام !
اگر با این تفکر وارد رابطه شویم،باید به شما قول بدهم که کمتر از یکسال رابطه شما تمام خواهد شد.
چون در ذات روابط عاطفی چالش و مسئله وجود دارد.
این یک حقیقت روشن است.
و هنر ما چیست؟
مدیریت این چالش و مسئله های طبیعی
پیشنهاد میکنم در ادامه این محتوا،مطلب پایین رو هم بخونید،خیلی کمک میکنه: