خوشبختی جزو واژه های پرکاربردی است که به نو عروسان میگوییم.
در فرهنگ ما ایرانیان،خوشبختی و سفیدبختی از آروزهای بسیار مهم برای زوجینی است که به تازگی ازدواج کردهاند.
تا جایی این آرزو پررنگ است که مادرانی صرفا برآورده شدن این دعا را از خداوند طلب میکنند.
البته اگر منصفانه هم نگاه کنیم،یک ازدواج عاقلانه و عاشقانه یک فرد را کاملا خوشبخت میکند و در نقطه مقابل ازدواجی نسنجیده و کورکورانه او را به اعماق بدبختی و فلاکت پرت خواهد کرد.
این روزها زیادی مشغولم،در حدی که شاید در طول روز نتوانم اصلا به گوشیام سر بزنم.
بیاندازه از فضای مجازی دور افتادم.
البته چون از وقتی چشم باز میکنم کار دارم تا وقتی که بخواهم بخوابم.
کم کم میتوانم مدیریت امور را به دست بگیرم و اگر خدا بخواهد به زودی تولید محتوا در اینستاگرام را هم هدفمندتر دنبال خواهم کرد.
همین داستان ها باعث شده از اخبار هم خیلی بیشتر از همیشه دور بمانم.
مثلا داستان انتخابات را زیاد پیگیر نبودم و فقط نتیجه را از اطرفیان متوجه شدم.
چون هستند اطرافیانی که هنوز اخبار میبینند و تازه تحلیل هم میکنند.
بگذریم و برسیم سر اصل داستان.
امروز صبح برای فرستادن یک عکس اینترنت موبایل را روشن کردم.
همین که عکس را فرستادم و خواستم گوشی را کنار بگذارم،یک اعلان( نوتیفیکیشن)دریافت کردم.
نرگس بود.تک خواهر عزیزم.
همیشه اخبار خیلی جنجالی یا بامزه را برای من ارسال میکند.
پیام را باز کردم و واقعا خشکام زد.
نوشته بود:علی ببین،این پسره دانشجوی شریف بوده،بعدش مهاجرت کرده کانادا،پادکستر هم بوده اما الان میدونی چیکار کرده؟
زنش رو کشته و بدنش رو تکه تکه(مثله)کرده و بعدش هم خودکشی کرده.
منم صرفا در جواب نوشتم:وااای خدا رحم کنه !
این داستان رفت ته ذهنم نشست و مشغول کارهایم شدم.
تا الان که نشستهام پای سیستم برای نوشتن محتوای روزانهام.
مدتی است از خواب عصرگاهی خودم زدهام تا زمان داشته باشم و به هر قیمتی که هست،روزانه در سایت بنویسم.
(بابت این داستان بسی خوشنودم)
قبل از نوشتن این محتوا،به لطف خبری که نرگس خانم صبح برایم فرستاده بود،کمی اخبار سایت های مختلف را برانداز کردم.
و در کمال تعجب و شگفتی،چیزهایی را دیدم که واقعا باورش سخت بود.
خانم و آقایی که بیش از ده سال زندگی مشترک داشتهاند.
آقا تحصیل کرده و اهل تولید محتوا،(البته تولید محتوا با ژانر ترس و وحشت.)
بعد این سرنوشت عجیب و غریب و هولناک.
برای خواندن داستان کامل این اتفاق هولناک روی لینک زیر بزنید:
عزیزانم این مسئله کوچکی نیست.
فکر کنید کسی را به قتل برسانی،بعدش آن را تکه تکه کنی و در نهایت خودت را بکشی.
هر کدام از این کارها به تنهایی هولناک و خوفناک هستند،حالا چه برسد به اینکه همه را انجام دهی.
هر طور حساب کنیم این کار نه منطقی است،نه انسانی است،نه اخلاقی است و در نهایت اصلا قابل دفاع نیست.
البته این را هم بگویم در جامعه امروز ایران:
وقتی این قسم داستان ها را با نگاهی انتقادی ، شنیع و نفرت انگیز مینامیم،با این جواب مسخره روبه رو میشویم:
نباید کسی را قضاوت کنیم!
احمقانه تر و سخفیف تر از این جمله نداریم.
مگر میشود کسی را قضاوت نکنیم؟
ببخشید ببخشید،گوسفند وقتی میخواهد در صحرا علف بخورد بین علفها دست به قضاوت میزند،یکی را میخورد و آن یکی را کنار میزند،آن وقت ما قضاوت نکنیم؟
درست تر این است که بگویم:
نسنجیده و زودهنگام قضاوت نکنیم.
شاید به هرکسی فقط ویژگی این دو تن را بگوییم؛حتما به حالشان غطبه خواهد خورد.
میگوید:وااای کانادا که هستند،قربان صدقه هم که میروند،پسرک تحصیل کرده که هست،دیگر چه مشکلی دارند؟
اما در نهایت این میشود سرنوشت این دونفر…
خلاصه که از دور زندگی کسی را قضاوت نکنیم و با خود فکر نکنیم؛فلانی که خوشبخت است،دردی ندارد.
از دور همه خوشبختاند اما کمی که عمیق شویم،مشکلات و چالش ها خودشان را نشان میدهند.
و هنر رابطه عاطفی ماندگار و پایدار مدیریت همین چالش های طبیعی است.
هرکس در دنیای خودش به اندازه خودش دارای چالش و مشکل است.
مهم این است که چگونه با این داستان ها کنار میآید و چه نگرشی در مقابل آنها دارد.
آیا نگرش مسئله محور دارد یا نگرش هیجان محور.
در نگرش مسئله محور ما به دنبال حل مشکل از طریق بکارگیری عقل و منطق هستیم و باور داریم برای حل یک مسئله یا چالش راه حل های متنوعی وجود دارد.
اما در نگاه هیجان محور ما با احساسات میخواهیم مشکلات را حل کنیم و اغلب فکر میکنیم تنها یک راه برای حل مشکل وجود دارد.
در نهایت آرزو دارم همه ما به نقطه تعادلی بین احساس و منطق برسیم تا بهترین تصمیمات را بگیریم.
به نظرم خالی از لطف نیست باز هم به محتوای پایین سری بزنید.
آنچه اینستاگرام از رابطه عاطفی به ما نشان میدهد
خوشبختی در فضای مجازی !
باور دارم افرادی که شادند،خوشحالاند و از زندگی خود رضایت دارند،بسیار کمتر نیاز به ابراز آن در فضای مجازی دارند.
پس اگر دیدید،کسی هر روز عشق و علاقه خودش را لابهلای استیکر و جملات عاشقانه در استوری و پست روانه فضای مجازی میکند کمی شک کنید به سلامت رابطه عاطفی آن دوست عزیز.
من نمیگویم اصلا لحظات شیرین را به اشتراک نگذاریم.
حتما این کار را بکنیم.عشق را اینگونه هم به یکدیگر انتقال دهیم.
اصلا این مدل ابراز عشق بسیار متداول و درست و قابل احترام است.
شما به کسی که دوستش داری در یک جامعه کوچک مثل اینستاگرام یا توییتر عشقت را نشان میدهی.
اشکال این کار کجاست؟اتفاقا بسیار پسندیده و جذاب است.
اما نه در حدی که از شوری آن چشم بقیه را کور کنیم 🙂
اینکه هر روز سه استوری بگذاریم و طوری بنویسم که انگار تنها آدم خوشبخت کره زمین ما هستیم و بقیه بدبخت شدهاند.
طوری وانمود کنیم که شوهر ما تک سواری از سرزمین عشق است و شوهر بقیه روبای مکار یا گربه نره است.
یا اینکه خانم خود را ملکه این جهان و آن جهان بدانیم و بقیه خانم ها را جادوگران شهر اُز.
—
خوشحالم از نوشتن در سایت و همین کار ساده،به کل روزم حس ارزشمندی میبخشد.
به زودی در سایت و رسانه های شخصی دیگر دست به تولیدمحتوای جدی تر و بیشتر و منظم تر خواهم زد.