طبیعت انسان بودن یعنی:
بعد از شکست،احساس بی ارزشی کنیم.
بعد از پیروزی به خود افتخار کنیم.
پس از ضربه دیدن اشک بریزیم.
پس از خیانت دیدن،از هم گیسخته شویم.
گاه با دوستانی صحبت میکنم که میگویند:نباید بعد از شکست حس بدی را تجربه کنی و دوباره شروع کنی…
مگر چنین چیزی امکان دارد؟
مگر میشود ما از احساسات واقعی خود فرار کنیم؟
چه کسی با این جمله مخالف است که”باید بعد از شکست برخیزیم و ادامه دهیم”؟
مسلما هیچ کس
اما با این تبصره که نیاز است دورهای با عنوان سوگواری را بگذرانیم.
اما حالا طوری شده که ما به افرادی که میخواهند این دوره های طبیعی و مورد نیاز را بگذرانند،انگ ضعیف بودن میزنیم…
چرا او ضعیف است؟
چون احساسات طبیعی خودش را بروز داده است؟
این چه نگاه و نگرشی است که احساسات ما را سرکوب میکند؟
همه ما انسانها به واسطه اینکه انسان هستیم،باید احساساتی را تجربه کنیم بدون اینکه خجالت زده شویم یا خودمان را بیارزش تلقی کنیم.
این موارد جزو طبیعت انسان بودن است.
ما ربات نیستیم که به اتفاقات زندگی هیچ واکنشی نداشته باشیم و با قدرت ادامه دهیم.
ما انسان هستیم،احساس داریم،عاطفه داریم و گاه نیاز داریم کمی به خودمان استراحت بدهیم.
طبیعت انسان بودن یعنی:
ضعیف،قوی،شاد،گریان،خشمگین،منزوی،اجتماعی و …
و صرفا بخاطر یک بار گریه کردن کسی بیارزش نخواهد شد.
به خودمان حق بدهیم که گاهی خسته شویم،گاهی منزوی شویم اما بدانیم این حال نیز گذرا است.
در رابطه عاطفی و ازدواج نیز همین است.
داستان ها و چالش های در طبیعت ازدواج نهفته است و نمیتوان ازدواج را بدون آنها متصور بود.
متاسفانه افرادی هستند که همه چیز را گل و بلبل نشان میدهند.(+)
این افراد نگرش درستی به مقوله ازدواج ندارند.
در طبیعت ازدواج،چالش،جروبحث،بی حوصلگی،خستگی و رکود نیز هست.
اما از طرف دیگر،شادی و عشق و علاقه و تفریح نیز هست.
بازهم مثل همیشه یاد یک جمله طلایی افتادم:
همه چیز مخلوطی از سیاه و سفید است.