آریستوفانس در کتاب ضیافت افلاطون با طرح این ادعا که معشوق نیمهٔ گمشدهٔ خود ماست که جسم ما در اصل به آن متصل بوده، جریان این آشناییت را شرح میدهد.
«همهٔ انسانها در ابتدا موجودات یا هرمافرودیت (نرـ مادههایی) بودهاند،با دو پشت و دو تهیگاه، چهار دست و چهار پا، و دو صورت در جهت عکس یکدیگر.
این موجودات نر ـ ماده چنان قدرتمند و از خودراضی بودند که زئوس مجبور شد آنها را از وسط دو نیم کند.
یک نیمه مذکر و نیمهٔ دیگر مؤنث ـ از آن روز به بعد هر مرد و زنی سردرگم در حسرت وصل دوباره به نیمهٔ جدا شده خود است.»
این داستان نیمه گمشده است که به صورت خلاصه در کتاب جستارهایی درباب عشق آمده است.
اما آیا واقعا چنین چیزی وجود دارد یا صرفا یک افسانه است؟
اینکه باور داشته باشیم ما صرفا با یک نفر خوشبخت و قدرتمند و سعادتمند خواهیم بود،خیال دور از منطقی است.